دوست داری که غریبان به حرم می آیند
چون غریبی تو و این دو چه به هم می آیند
منتظر هستی و فکر همه ی زائرها
شیعه ها، اهل تسنن و همه کافرها
گاه گاهی فقرایی که مسافر هستند
گاه گاهی شعرایی که مجاور هستند
شاعری بی کس و خسته تک و تنها مانده
یا کسی کز همه حتی ز خودش جا مانده
هر کدامی به امیدی به حرم می آیند
چون کریمی تو به دنبال کرم می آیند
دختری جیغ کشان گفت شفایم دادند
ارمنی فلجی گفت که پایم دادند
پدری اشک به چشمش، پسرش رفت است او
در دفاع از حرم الله سرش رفت است او
گفت: جانم به تو قربان و ملالی هم نیست
ماه من رفته و خورشید هلالی هم نیست
چند ماهی ست به خوابم نرسیده ست آقام
به حمیدم بگو ای جان! که من هم بابام
زندگی عرصه ی یکتای هنرمندی توست
شعرهامان همه الطاف سمرقندی توست
نه سمر قند و بخارا همه اینجا هیچ اند
کل عالم به پر و پای شما می پیچند
پیچ در پیچ خم زلف تو عاشق ها کشت
هان! نگه دار رخت را که همین ما را کشت
پ.ن: این شعر روز تولد امام رضا(ع) گدایی شد. تا حالا هر موقع اومدم تو وبلاگ منتشرش کنم ی مشکلی پیش اومده بود که نشد.
پ.ن: الآن که شد، به بهانه ی معرفی کتاب بر بال واژه ها شد. این کتاب مجموعی از آثار برگزیده ی سیزدهمین جشنواره ی شعر و مشاعره ی رضوی هستش. از حقیر هم چهار شعر اونجا هست که سه تاشو قبلا همین جا دیدید و این شعر اخیر هم چهارمین اونهاست.
پ.ن: در این رابطه در سمعک نیوز
پ.ن: در این رابطه در خبرگزاری دانشجو