وصله ی...
"حق"
کافیست! فقط همین که به آوینی نگاه کنی کافیست! کافیست که عمق وجودیاش را درک کنی، کافیست تا بفهمی کار هر کس نیست عاشق شدن و عاشق ماندن! کافیست تا درک عقلایی از عالم را به لقایش ببخشی...
کافیست تا بفهمی بهشت را به بها میدهند. تا بفهمی خلوص یعنی چه؟ هنر یعنیچه؟ مرد یعنیکه؟
سید شهیدان اهل قلم بودن بودن حتی...!
و اینکه آوینی بودن یعنی چه؟
کافیست تا دو روز به عمق نگاهش زل بزنی حتی اگر به عمق نگاهت زل نزند هر آینه عمقی اگر داشته باشی...
درس اخلاق مگر غیر این است که بروی در آغوش محبوب و عکسی از تو به یادگار بماند و عکست حرف بزند با هزاران جوان... هزاران جوان در زمان و مکانی غیر تو.
استدلال را برای چه لازم داری وقتی آوینی داری؟ آوینی یعنی استدلال. نه...! عکس آوینی یعنی استدلال. مگر میشود ما آوینی بدهیم و به حق نباشیم ؟ نه واقعن میشود؟
من نمیفهمم هنر انقلابی یعنی چه؟ ولی به خدا میفهمم که این مرد سیمش به جای دیگری وصل بوده است و مگر هنر انقلابی و کار فرهنگی انقلاب قرار است چیزی غیر این باشد؟
پ.ن: این جملات را دقیقا نمیدانم کی نوشتهام ولی شاید عبارت چند ماه قبل وصلهی جوری باشد برای مشخص کردن زمان نوشتن اینها. چندی پیش یکی از دوستان – برای مخاطبان خاص سید- گفت راجع به قطعهای از یک کلیپ نظرت را بنویس و به سوال سید مرتضی جواب بده. به طور کاملن اتفاقی چند روز پیش در طی خانه تکانی لپ تاپ، این چند سطر را دیدم و متوجه شدم وصلهی جوریست برای خواستهی سید. در ابتدا قصد داشتم موارد دیگری را بیفزایم به این مرقومه که البته وضعیت فعلی سنگین تر از آنست که اینگونه حوصلهها را داشته باشم. فلذا آن باشد طلب مخاطبان برای وقتی دیگر- شاید چند روز بعد-. فقط جهت عدم سوء تفاهم باید متذکر شوم این مورقومه ذوقیست و بایستی با وسواس بیشتری بررسی شود بسیاری موارد راجع به ایشان. که انشاالله به همان بعد موکول میشود.
آوینی وار بمیرید.
شما هم برای بنده دعا کنید.