دست نوشته های یک سرباز

سرباز شدن برای سر باختن است

دست نوشته های یک سرباز

سرباز شدن برای سر باختن است

مشخصات بلاگ
دست نوشته های یک سرباز

گاهی قلم در دست میگیرم و به تبع آن ورق سیاه میکنم. از این رو خود را از اهالی قلم میدانم. اگر شهید بودم سیدمان می شد آقا سید مرتضی و آقا سید مرتضی که بسیجی بود میگفت پیام بسیجی اطاعت است، اطاعتی که از عشق به ولایت بر می خیزد.

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات

۱۳ مطلب با موضوع «شعر» ثبت شده است

.

.

.

آنقدر

خاطراتش را تجدید کرد

تا آنکه

شاعر مردود شد.

  • علی کرد

این شاعر پیر را به سامان برسان

این شاخه ی خسته را به باران برسان

من کافر مذهبیتی معیوبم

با زلف خودت مرا به ایمان برسان

  • علی کرد


هر که از سرّ سَرِ زلف تو آگاه نشد

در دل شب نفسش گرم و پر از آه نشد


کاروانی که به این کوکب قطبی دل بست

سالها رفت و نصیبش به جز آن چاه نشد


روزه هامان همه محکوم به شکند عزیز

روزها می گذرند و خبر از ماه نشد


به خداوند قسم هر که می از دست تو خورد

مست از دست نه از می شد و گمراه نشد


مست باید بشوی تا که بفهمی ما را

هیچ کس عاقل و بعد عارف بالله نشد


  • علی کرد

دوست داری که غریبان به حرم می آیند
چون غریبی تو و این دو چه به هم می آیند

منتظر هستی و فکر همه ی زائرها
شیعه ها، اهل تسنن و همه کافرها

گاه گاهی فقرایی که مسافر هستند
گاه گاهی شعرایی که مجاور هستند

شاعری بی کس و خسته تک و تنها مانده
یا کسی کز همه حتی ز خودش جا مانده

هر کدامی به امیدی به حرم می آیند
چون کریمی تو به دنبال کرم می آیند

دختری جیغ کشان گفت شفایم دادند
ارمنی فلجی گفت که پایم دادند

پدری اشک به چشمش، پسرش رفت است او
در دفاع از حرم الله سرش رفت است او

گفت: جانم به تو قربان و ملالی هم نیست
ماه من رفته و خورشید هلالی هم نیست

چند ماهی ست به خوابم نرسیده ست آقام
به حمیدم بگو ای جان! که من هم بابام

زندگی عرصه ی یکتای هنرمندی توست
شعرهامان همه الطاف سمرقندی توست

نه سمر قند و بخارا همه اینجا هیچ اند
کل عالم به پر و پای شما می پیچند

پیچ در پیچ خم زلف تو عاشق ها کشت
هان! نگه دار رخت را که همین ما را کشت



پ.ن: این شعر روز تولد امام رضا(ع) گدایی شد. تا حالا هر موقع اومدم تو وبلاگ منتشرش کنم ی مشکلی پیش اومده بود که نشد.
پ.ن: الآن که شد، به بهانه ی معرفی کتاب بر بال واژه ها شد. این کتاب مجموعی از آثار برگزیده ی سیزدهمین جشنواره ی شعر و مشاعره ی رضوی هستش. از حقیر هم چهار شعر اونجا هست که سه تاشو قبلا همین جا دیدید و این شعر اخیر هم چهارمین اونهاست.
پ.ن: در این رابطه در سمعک نیوز
پ.ن: در این رابطه در خبرگزاری دانشجو
  • علی کرد

هم پهلوی مادری شکسته نشود

هم شهر ز گریه هاش خسته نشود

وقتی که قرار است که بد باز شود 

ای کاش که درب خانه بسته نشود

  • علی کرد

"حق"


دلم به شوق شما غرق بی قراری شد

درون سوز زمستان عجب بهاری شد!


بهار چشم پر از آه، بهار سردرگم

بهار آمده از راه مثنوی از قم


چقدر فاصله از قم و از حرم دارم

چقدر خاطره از مشهد از کرم دارم


سلام دادن از سمت بسط شیرازی

مقیدی که کنی میهمان را راضی


درون صحن گوهر شاد مست می گردم

و بعد سمت شما، سمت یار می گردم


و السلام علیکم به شاه می گویم

"منم گدای تو" را غرق آه می گویم


منم شکار تو آقا تو خوب می دانی

رها شدم که شوم صید خوب انسانی


که شاه باشد و زیبا کریم فرزندی

ز خاندان کرم خاندان دلبندی


که هر گدای غریبی دلش به آنها خش

چه خاندان نجیبی چقدر عاشق کش


مرا بکش که کمی زنده تر شوم آقا

پسر برای تو باشم به من بگو بابا


پدر برای پسرها دعاش می گیرد

دعا کنی پسرت کربلاش می گیرد


پ.ن: بنا داشتم این تجربه را منتشر نکنم. اخیرن در جمعی خوانده شد و مورد لطف اساتید قرار گرفت و دوستان توصیه کردند نسبت به انتشار آن که نظرم را تغییر داد.

پ.ن: از خواهران گرامی خواهش می شود نظر با نام کوچک نگذارند.

پ.ن: ممنون از استاد محمد حسین جعفریان و محمد علی کول بابت راهنمایی های خوبی که نسبت به این چند بیت کردند.

پ.ن: السلام علی قلب زینب صبور...

  • علی کرد

مادر هر کاری کند اهل خانه هم یاد می گیرند.

مثلن اگر شهید شود...

 

پ.ن: این دو خط نمی دونم مال کیه. مال هر کی هست خدا خیرش بده. خیلی بدلم نشست.

 

  • علی کرد

حق


گفتند که حج فقرایی آقا


سلطان شده ایم با گدایی آقا


کافر شده دل، تو را خدا می خواند


آیینه ای از خود خدایی آقا

  • علی کرد

"حق"

او رفت. هنوز ما ولی می مانیم

مانند مسافر شلی می مانیم

او بود معین رهبر و علامه

این است سوال: با علی می مانیم؟

پ.ن: نمی دانم معین شهید محسوب می شود یا نه ولی چیزی در دلم او را شهید می خواند. اگر حوصله دارید برای آمرزش غلامی که به سوی اربابش شتافت فاتحه مع الاخلاص و الصلوات و اگر نه فقط صلوات. 
خیلی غیر قابل باور است. خیلی. 
خدایش بیامرزد. 

والسلام.
  • علی کرد

"حق"


آن که از سر سر زلف تو آگاه نشد


نیمه شب ها نفسش گرم و پر از آه نشد


پی نوشت: چون تو را نوح است کشتیبان ز طوفان غم مخور.


  • علی کرد