دور باطل "رسانه-سینما-رسانه" و سینماگر حق گو
رسانه ها بی شک یکی از مهم ترین وسایل تمدن امروز بشرند چرا که خیلی افت دارد در دهکدهای به این کوچکی ندانی آنطرف ده چه میگذرد؟
حال اگر من نوعی روزی جمع کنم مشتی دکتر و مهندس را و بگویم امروز میخواهم فیلمی نشان دهم و از قضا در آن فیلم قابیل هابیل را بکشد همه گان ایراد میکنند که امل! مگر نمیدانی که هابیل، قابیل را کشته! البته این در صورتیست که طاقت بیاورند تا آخر فیلم را و سریع عنان تحمل این محملات را از دست ندهند.
بله طنز تلخ روزگار ما دقیقاً همین جا نهفته است. در سینمای امروز برای اینکه بتوانی فیلمت را دارای مخاطب کنی باید باور پذیر کنی اش و برای این مهم باید در زمین رسانه ها بازی کنی و هابیل را اگر خواستند قاتل کنی و اگر نه مقتول.
حال همین رسانه هایند که در یک اقدام غیر منصفانه دیگر دست به بزرگنمایی یا سانسور رسانه ای یک فیلم میزنند. یعنی آنچه خود مبدا اثر بود حال توانایی تبلیغ را نیز دارد بر همه ی این ها جنجال جوایز رنگارنگ جشنوارههای غرب را نیز بیفزایید.
ممکن است شما بگویید که اخوی چرا توهم توطئه داری؟ رسانه قطعا جزء جدایی ناپذیر زندگی امروز بشر است و طبیعی است که هر رسانهای جهت گیری فکری خاصی داشته باشد. اما اینطور که تو میگویی یعنی همه چیز برنامهریزی شده است و همه دارند داخل یک پازل مشخص بازی میکنند.
آنوقت من خواهم گفت: شرمنده اخوی! فقط یک سوال: آیا ممکن است که اینها در یک پازل مشخص بازی کنند یا خیر؟ و بعد اصولاً چرا اینقدر غیر واقعی میبینی این قضیه را؟ مگر نه اینکه رسانه بودجه میخواهد و مگر نه اینکه بسیاری از خبرگذاری های رسمی در سطح جهان هیچ گونه تبلیغاتی ندارند؟ و مگر نه اینکه بودجه های میلیون دلاری بسیاری از رسانهها از سمت دولتهای مربوطه تصویب میشود؟ و مگر نه اینکه بشر امروز به غایت به رسانه های دیداری، شنیداری و دیداری-شنیداری وابسته است تا حدی که آنقدر به خود توهین میکند که حتی نحوهی لباس پوشیدن خود را در آینهی رسانه ها جستجو میکند؟
اما سوال اساسی اینجاست. شخص متعهدی که علاقهمند به فیلم سازی و ورود به این عرصه است چه باید بکند؟ آیا رفتاری مشابه دیگر سینماگران با این تفاوت که شما از ریشهای بلند تری رنج میبرید نتیجهای انقلابی را بوجود خواهد آورد؟ آیا حضور در جشنوارهها و کسب جوایز متعدد ضامن سلامتی فیلم است؟ آیا جلب نظر منتقدان سینمایی ملاک خوبیست برای ارزیابی؟ و آیا میشود مسیر دیگران را پیمود و به جای دیگری رسید؟
جواب این سوالات اساسی را باید در نوع نگاه به سینما و رسانه جستجو کرد. به این معنا که سینماگر انقلاب یا در مرحلهای بالاتر سینماگر انقلابی باید ماهیت رفتار خود را تغییر دهد و به نوعی مسیر تازهای را در پیش گیرد. سینماگر انقلابی باید خودش ببیند، باید خودش لمس کند، خودش سفر کند و باید خودش سینمایش را تعریف کند.
نمیشود که سینماگر انقلابی در فلان محلهی شمال تهران ساکن باشد و در خانهای رفاهزده فیلم انقلابی بسازد. یعنی سینماگر انقلابی و یا در مرحلهای پایین تر سینماگر انقلاب و یا حتی هر سینماگری که قصد حق نوشتن دارد نمیتواند اینگونه باشد. اولین گام در این مسیر اولین گام در مسیر انحراف و در مسیر فیلمسازان جشنوارهای است. سینماگر حق گو باید اهل سفر باشد. باید چپ و راست را ببیند. باید شمال و جنوب را تحت نظر داشته باشد. باید آن محلهای که در آن زندگی میکرده را تا آخر عمر به خاطر داشته باشد و بداند کشورش تمام آن جاهایی است که در نقشهی کتاب جغرافیای چهارم دبستانش کشیده شده است.
سینماگر حقگو باید دغدغهی تاریخی داشته باشد. نمیشود سینمای کشوری حق طلب باشد و بعد از بیست سال بیست فیلم دربارهی مهمترین اتفاق تاریخ معاصر آن کشور نساخته باشد.
سینماگر حقگو مردمش را میبیند. دور از تصور است که در کشوری رجایی و باهنر و مطهری و سیصد هزار شهید دیگر وجود داشته باشند که هر کدام یک درام، به تمام معناست و پر از سوژههایی که حتی مخاطب آمریکایی را نیز میتواند به وجد بیاورد و از بین کارگردانهای بیشماری در آن کشورند، در طی 30 سال، حتی یک فیلم دربارهی مهمترین اتفاقات قرن- حداقل در کشور خودشان- نساخته باشند. و بعد در یک جشنواره با نام انقلاب در تاریخ پیروزی انقلاب بیست و اندی فیلم با درون مایه ی خیانت و عشق مثلثی ساخته شود و نه حتی یک فیلم انقلابی. بعد دور هم جمع شوند همان سینماگران که ای داد! آقا ما را سانسور میکنند. چرا ما نمیتوانیم دختر را در آغوش پدرش نمایش دهیم؟ چرا مادر در خانه حجاب دارد؟ چرا اتاق خواب منطقهی ممنوعهی سینمای ماست؟ و هیچ کس نیست که بگوید بی شرفها1! شما هفتاد و چند میلیون آدم زنده و سی و چند سال تاریخ انقلاب و سیصد و چند هزار خون ریخته شده و هزار و یک چیز دیگر را رسماً دارید سانسور میکنید و یک آب هم رویش. حالا شما آمدهاید از سانسور دم میزنید؟
در واقع همانها که سینمای سانسور را بوجود آورده بودند خودشان مدعی آسیب دیدن از سانسورند. البته اینها تنها کمی از دور هاییست که در سینمای امروز که شاید در دنیای امروز ذهن یک انسان نه انقلابی که فقط حق طلب را میتواند قلقلک دهد.
1- بسیار دودل بودم در نوشتن این کلمه بعد با رجوع به معنی آن احساس کردم کسانی که توصیف کردمشان از نبودن آن در وجودشان رنج میبرند بنابراین این لفظ نوعی توصیف است. فقط همین.