دست نوشته های یک سرباز

سرباز شدن برای سر باختن است

دست نوشته های یک سرباز

سرباز شدن برای سر باختن است

مشخصات بلاگ
دست نوشته های یک سرباز

گاهی قلم در دست میگیرم و به تبع آن ورق سیاه میکنم. از این رو خود را از اهالی قلم میدانم. اگر شهید بودم سیدمان می شد آقا سید مرتضی و آقا سید مرتضی که بسیجی بود میگفت پیام بسیجی اطاعت است، اطاعتی که از عشق به ولایت بر می خیزد.

طبقه بندی موضوعی
آخرین نظرات

دور باطل "رسانه-سینما-رسانه" و سینماگر حق گو

چهارشنبه, ۲۴ مهر ۱۳۹۲، ۰۱:۱۶ ب.ظ

رسانه ها بی شک یکی از مهم ترین وسایل تمدن امروز بشرند چرا که خیلی افت دارد در دهکده­ای به این کوچکی ندانی آنطرف ده چه می­گذرد؟

حال اگر من نوعی روزی جمع کنم مشتی دکتر و مهندس را و بگویم امروز میخواهم فیلمی نشان دهم و از قضا در آن فیلم قابیل هابیل را بکشد همه گان ایراد میکنند که امل! مگر نمیدانی که هابیل، قابیل را کشته! البته این در صورتیست که طاقت بیاورند تا آخر فیلم را و سریع عنان تحمل این محملات را از دست ندهند.

بله طنز تلخ روزگار ما دقیقاً همین جا نهفته است. در سینمای امروز برای اینکه بتوانی فیلمت را دارای مخاطب کنی باید باور پذیر کنی اش و برای این مهم باید در زمین رسانه ها بازی کنی و هابیل را اگر خواستند قاتل کنی و اگر نه مقتول.

حال همین رسانه هایند که در یک اقدام غیر منصفانه دیگر دست به بزرگنمایی یا سانسور رسانه ای یک فیلم میزنند. یعنی آنچه خود مبدا اثر بود حال توانایی تبلیغ را نیز دارد بر همه ی این ها جنجال جوایز رنگارنگ جشنواره­های غرب را نیز بیفزایید.

ممکن است شما بگویید که اخوی چرا توهم توطئه داری؟ رسانه قطعا جزء جدایی ناپذیر زندگی امروز بشر است و طبیعی است که هر رسانه­ای جهت گیری فکری خاصی داشته باشد. اما اینطور که تو میگویی یعنی همه چیز برنامه­ریزی شده است و همه دارند داخل یک پازل مشخص بازی می­کنند.

آنوقت من خواهم گفت: شرمنده اخوی! فقط یک سوال: آیا ممکن است که اینها در یک پازل مشخص بازی کنند یا خیر؟ و بعد اصولاً چرا اینقدر غیر واقعی میبینی این قضیه را؟ مگر نه اینکه رسانه بودجه می­خواهد و مگر نه اینکه بسیاری از خبرگذاری های رسمی در سطح جهان هیچ گونه تبلیغاتی ندارند؟ و مگر نه اینکه بودجه های میلیون دلاری بسیاری از رسانه­ها از سمت دولت­های مربوطه تصویب می­شود؟ و مگر نه اینکه بشر امروز به غایت به رسانه های دیداری، شنیداری و دیداری-شنیداری وابسته است تا حدی که آنقدر به خود توهین می­کند که حتی نحوه­ی لباس پوشیدن خود را در آینه­ی رسانه ها جستجو می­کند؟

اما سوال اساسی اینجاست. شخص متعهدی که علاقه­مند به فیلم سازی و ورود به این عرصه است چه باید بکند؟ آیا رفتاری مشابه دیگر سینماگران با این تفاوت که شما از ریش­های بلند تری رنج میبرید نتیجه­ای انقلابی را بوجود خواهد آورد؟ آیا حضور در جشنواره­ها و کسب جوایز متعدد ضامن سلامتی فیلم است؟ آیا جلب نظر منتقدان سینمایی ملاک خوبیست برای ارزیابی؟ و آیا می­شود مسیر دیگران را پیمود و به جای دیگری رسید؟

جواب این سوالات اساسی را باید در نوع نگاه به سینما و رسانه جستجو کرد. به این معنا که سینماگر انقلاب یا در مرحله­ای بالاتر سینماگر انقلابی باید ماهیت رفتار خود را تغییر دهد و به نوعی مسیر تازه­ای را در پیش گیرد. سینماگر انقلابی باید خودش ببیند، باید خودش لمس کند، خودش سفر کند و باید خودش سینمایش را تعریف کند.

نمی­شود که سینماگر انقلابی در فلان محله­ی شمال تهران ساکن باشد و در خانه­ای رفاه­زده فیلم انقلابی بسازد. یعنی سینماگر انقلابی و یا در مرحله­ای پایین تر سینماگر انقلاب و یا حتی هر سینماگری که قصد حق نوشتن دارد نمیتواند اینگونه باشد. اولین گام در این مسیر اولین گام در مسیر انحراف و در مسیر فیلم­سازان جشنواره­ای است. سینماگر حق گو باید اهل سفر باشد. باید چپ و راست را ببیند. باید شمال و جنوب را تحت نظر داشته باشد. باید آن محله­ای که در آن زندگی می­کرده را تا آخر عمر به خاطر داشته باشد و بداند کشورش تمام آن جاهایی است که در نقشه­ی کتاب جغرافیای چهارم دبستانش کشیده شده است.

سینماگر حق­گو باید دغدغه­ی تاریخی داشته باشد. نمی­شود سینمای کشوری حق طلب باشد و بعد از بیست سال بیست فیلم درباره­ی مهمترین اتفاق تاریخ معاصر آن کشور نساخته باشد.

سینماگر حق­گو مردمش را می­بیند. دور از تصور است که در کشوری رجایی و باهنر و مطهری و سیصد هزار شهید دیگر وجود داشته باشند که هر کدام یک درام، به تمام معناست و پر از سوژه­هایی که حتی مخاطب آمریکایی را نیز می­تواند به وجد بیاورد و از بین کارگردان­های بیشماری در آن کشورند، در طی 30 سال، حتی یک فیلم درباره­ی مهمترین اتفاقات قرن- حداقل در کشور خودشان- نساخته باشند. و بعد در یک جشنواره با نام انقلاب در تاریخ پیروزی انقلاب بیست و اندی فیلم با درون مایه ­ی خیانت و عشق مثلثی ساخته شود و نه حتی یک فیلم انقلابی. بعد دور هم جمع شوند همان سینماگران که ای داد! آقا ما را سانسور می­کنند. چرا ما نمی­توانیم دختر را در آغوش پدرش نمایش دهیم؟ چرا مادر در خانه حجاب دارد؟ چرا اتاق خواب منطقه­ی ممنوعه­ی سینمای ماست؟ و هیچ کس نیست که بگوید بی شرفها1! شما هفتاد و چند میلیون آدم زنده و سی و چند سال تاریخ انقلاب و سیصد و چند هزار خون ریخته شده و هزار و یک چیز دیگر را رسماً دارید سانسور میکنید و یک آب هم رویش. حالا شما آمده­اید از سانسور دم می­زنید؟

در واقع همان­ها که سینمای سانسور را بوجود آورده بودند خودشان مدعی آسیب دیدن از سانسورند. البته اینها تنها کمی از دور هاییست که در سینمای امروز که شاید در دنیای امروز ذهن یک انسان نه انقلابی که فقط حق طلب را می­تواند قلقلک دهد.

1-       بسیار دودل بودم در نوشتن این کلمه بعد با رجوع به معنی آن احساس کردم کسانی که توصیف کردمشان از نبودن آن در وجودشان رنج می­برند بنابراین این لفظ نوعی توصیف است. فقط همین.

 

 

نظرات  (۶)

  • سید مهدی موسوی
  • سلام.
    خیلی خوب بود. هر چند با بعضی از قسمت هایش خیلی موافق نبودم. نمیشه سینماگری در فلان منطقه شمال تهران ساکن باشه و فیلم انقلابی بسازه؟
    بعضی از جملات هم در این متن رسمی کمی شعرگونه بودند مثل: 
    "حال اگر من نوعی روزی جمع کنم مشتی دکتر و مهندس را و بگویم امروز میخواهم فیلمی نشان دهم و از قضا در آن فیلم قابیل هابیل را بکشد همه گان ایراد میکنند که امل! مگر نمیدانی که هابیل، قابیل را کشته! البته این در صورتیست که طاقت بیاورند تا آخر فیلم را و سریع عنان تحمل این محملات را از دست ندهند."
    در کل خیلی خوب بود.
    یا علی
    پاسخ:
    سلام.
    راستش ساکن شاید بشه باشه ولی قطعن اگه رفاه طلب باشه نمیشه.
    اماممون میگفت: مبارزه با رفاه طلبی سازگار نیست (با تشکر از امیر حسین رافتی).
    مخلصیم.
    یا علی(ع).
  • سید مهدی موسوی
  • درسته علی جان.
    منم منظورم همینه. آدم رفاه طلب وقتی از فقر میگه حس ترحم داره و وقتی میخواد فیلم انقلابی بسازه تظاهر میکنه و...
    التماس دعا
    پاسخ:
    دقیقن.
    مخلصم.
    محتاج دعا.
  • سید وحید سمنانی
  • سلام!

    همواره همین بوده است. تکنولوژر فقط امکان نیست. تنگنا هم هست.

    با یک جمله‌ از متنت رفتم به سال 70-71. راستی هابیل با بیل قابیل رو کشتت یا قابیل با بیل هابیل رو ؟

    پاسخ:
    سلام.
    ممنون از حضورتون.
    دقیقن...
    البته من خودم از سال 70 اومدم اینجا!
    علی القاعده قابیل ولی بیل که بعید می دونم اختراع شده بوده باشه.
  • سجاد عبدی
  • سلام

    خدا قوت ...

    ــــــــــــــــــــــــــــ

    در خدمتیم با حرفی با شاهین نجفی ملعون :)
    پاسخ:
    سلام
    ممنون
    لعنت الله علیه.
  • امضا محفوظ
  • سینمای هرکس آینه ی جان اوست خواه مسافر شمال و جنوب باشد خواه زاهد کنج خرابات!
    جان سینماگر که با جانان متصل شد اونوقت سینمایش جان میگرد
    مطلب خوبی بود
    تلفن مارو هم جواب بده. یه وخ بچمون رو گازه یا چیزی
    پاسخ:
    حق
    ممنون.
    هماهنگه!
  • مهدی چراغ زاده
  • سلام داداش
    خوبی
    خیلی خوب
    من نمیدونستم وبلاگ داری 
    نگفته بودی
    بودیم و کسی پاس نمیداشت که هستیم/باشد که نباشیم و بدانند که بودیم

    ارسال نظر

    ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
    شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
    <b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
    تجدید کد امنیتی